پیش گفتار چاپ جدید منظومه ی «خنديله پشت» مرحوم مسرور ماسالي

اشاره: آن چه در پي مي خوانيد، پيش گفتار چاپ جديد منظومه ي «خندیله پشت» است که تابستان سال جاری خورشیدی به همـّت «جناب آقای یاسر کرم زاده ي هفت خواني» در دسترس علاقه مندان ادبیّات تالشی قرار گرفته است. (شعر تالشی)

     منظومه ی «خندیلـَه پـِشت» فرامرز مسرور ماسالی، نخستین اثر مکتوب به گویش جنوبیِ زبان تالشی است که در عصر حاضر در قالب کتابی مستقل چاپ شده است. در این منظومه، شاعر، قلـّه ي خندیله پشت، یکی از قلل منحصر به فرد زادگاه خود را مورد خطاب قرار داده و آن را به شنیدن درد دل خود، فرا می خواند( "منحصر به فرد" از این روی که این چکاد پر رمز و راز، از دیر باز زیارتگاهی مذهبی بوده است).

     این منظومه ي تالشي در هفدهم اسفند ماه 1350 بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» سروده شده و سپس در سال 1352 به همّت خود شاعر به چاپ رسیده است.

     فرامرز مسرور، معلـّمی دلسوز و مهربان، شاعری آشنا به فنون شعر و ادیبی صورتگر است که با بهره گیری از آرایه ی «جان بخشی» (تشخيص)،آغاز به سرودن منظومه ی خندیلـَه پـِشت نموده است.   

خندیلـَه پشت! اورو چــمˇ دیل پورَه 1/یک

یـادˇ اشــتˇ چــمˇ دیـلـی را نورَه 1/یک

     او خندیلـَه پشت  را برای شنیدن درد دل خود، بر می گزیند و از او می خواهد به سخن دلش گوش فرا دهد.

خــوام  تˇ نـَه دردˇ دیل بکرم زیاد 1/سه

شاید روکـَه تِه چمˇ دیل بوبو شاد 1/سه

 

     در این دعوت، آن چنان صمیمانه مخاطب خود(خندیله پشت) را فرا می خوانـَد که خواننده ی شعرش نيز از همان ابتدا خود را شنونده ی درد دل شاعر می پندارد. و درست به همين دليل همراه و همپای خندیله پشت، به شِکوه ها و سخنان دل شاعر گوش فرا می دهد. با وجود اين، البته شاعر در آغاز منظومه این نکته را یاد آور می شود که: 

دنیا کــو صاحیـب دیلی پیدا نـِـبو 2/سه

غـم هـَدَه یَه دِه دیلی را جا نـِـبو 2/سه

     بدین ترتیب، او درد دل خود را از دوران بچّگی آغاز می کند و تمام تلاشش این است که همه ی خاطرات را دقیق به یاد آورد. و ... ادامه دارد ... . لطفاً روي "ادامه مطلب" كليك كنيد.

ادامه نوشته

مقدمه ای بر منظومه ی طنز «سَتـّار و سَرکار» اشکبوس اسرارپوش

مهندس سيـّد مؤمن منفرد

علی (اشکبوس) اسرارپوش در سال 1335 در بازار جمعه شاندرمن متولد شد. خودش می گوید: در اول ابتدایی مسجدی و اولین نوحه خوان مسجد شاندرمن بودم و در ماه محرم به تعزیه خوانی می پرداختم. در اوان کودکی مؤذن مسجد بودم و  تابستان که هیچ کس در بازار شاندرمن نبود و کسی جرئت عبور از کنار قبرستان و مسجد را نداشت، بدون توجه به این مسائل به مسجد رفته و اذان می گفتم و نماز می خواندم. جایگاه خوبی در دیدگاه مردم پیدا نموده بودم و به این ترتیب شخصیت من شکل گرفت.

     ایشان پس از تحصیل در شهر خود، شاندرمن، به استخدام ارتش درآمد و دست سرنوشت او را به شهرهای دوردست فرستاد. دوری از وطن و غربت، مسائل شغلی و گرفتاری های خاص آن موجب شد تا تراوشات فکری خود را با زبان شعر بیان نماید. اولین اشعار خود را در سال1351 به زبان تالشی و در سال 1353 به زبان فارسی سروده است. با مطبوعات نیز همکاری داشته و چند سال مفسر سیاسی روزنامه ي کیهان بوده است. علاوه بر شعر، در کارهای نمایشي، مقاله نویسی و... نیز فعالیت نموده و در موارد متعددی مقام نخست را در اين زمینه ها کسب کرده است. بین سال های 1368 تا 1372 در انجمن شعر و ادب خرم آباد، فعالیت چشمگیری داشته که حاصل تلاش ایشان و دوستانش موجبات پیشرفت فرهنگی و اجتماعی هر چه بيشتر استان لرستان را فراهم ساخت. در اواسط دهه ي هفتاد به موطن خود، شاندرمن، برگشت و از ارکان اصلی انجمن شعر و ادب ماسال و از افراد تأثیرگذار در تشکیل انجمن شعر و ادب شاندرمن گرديد. به علاو زمینه ساز و مجری دو همایش بزرگ «شب شاعران تالش» در شاندرمن شد.

     وي به زبان های تالشی، گیلکی، تاتی و فارسی شعر می سراید و طنز پرداز بسیار ماهری است که با زبان نیشدار و شوخ طبعی خود مشکلات جامعه را بیان می کند. یکی از نوارهای کاستی که در اوایل دهه ی 70  با عنوان «ستار و سرکار» از ایشان پخش شده بود، هنـوز وِرد زبان هاست و علاقمندان و هنردوستان منتظر انتشار آثار دیگری از ایشان هستند؛ آثاري  که عمدتاً آماده ي چاپ و نشرند. ناگفته نماند كه آقای اسرارپوش در زمینه ي موسیقی، به خصوص نواختن ساز سنتور، نیز متبحر است.1

درباره منظومه ي «ستار و سرکار»:

     استاد در این منظومه ي طنز، با زبانی شیرین و زیبا، زندگی تالشان را در بیش از 50 سال پیش در منطقه ي شاندرمن به تصویر کشیده است. چنان كه اشاره شد، این منظومه در اواسط دهه ي هفتاد به صورت کاست به بازار آمد. به نظر نگارنده نیاز است منظومه ي « ستار و سرکار» استاد اسرارپوش، منظومه ي «خندیله پِشت» زنده یاد استاد فرامرز مسرور ماسالی و منظومه ي «شالَه را» استاد علی عبدلی نیز به مانند منظومه ي «فَقره بَندَلی» استاد مسعود شهبازلی و منظومه ي «خس و خَسار» استاد ابراهیم خادمی ارده، از دید جامعه شناسی بررسی و تحلیل شود؛ چيزي که از عهده ي نگارنده خارج است. امید آن مي رود كه  مدرسان دانشگاهی چون دکتر حسین محمدپرست به این موضوع مهم بپردازند؛ چرا که امری ضروری و بسیار مهم است و به این مجموعه ها اعتبار علمی و هنری بیشتری می بخشد.

برخي از برجسته ترين ويژگي هاي منظومه:

     1ـ به تصویر کشیدن «سه موضوع» با زبان طنز و با مهارت بسیار بالا.

     2ـ استفاده از سه زبان تاتی، تالشی(تالشی شاندرمنی) و فارسی. در واقع حُسن کار استاد در این است که به زبان حال مردم شعر می سراید و کلمات را طوری در شعر به کار می برد که خواننده به راحتی می تواند آن دوران و آن موضوع را در ذهن خود تداعی و مجسم نماید و با آن رابطه ای قوی برقرار كند. و ... ادامه دارد ... . لطفا روي "ادامه مطلب" كليك كنيد.

ادامه نوشته

«ده نكته» به عنوان پيش درآمدي كوتاه بر شناخت آثار دكتر علي عبدلي

فرزاد بختیاری مرکیه

توضيحي كوتاه:مطلبی را که در پی می خوانید،اخيراً در يادنامه ي دكتر عبدلي به چاپ رسيده است. از آن جايي كه در يادنامه، تغييراتي در اين كوتاه نوشته به وجود آمده و خطاهايي بدان راه يافته،اصل آن را كه پيش از اين عيناً براي دبير يادنامه (جناب آقاي حسين صفري سيدآبادي فومني) فرستاده بودم، در اين پايگاه مي آورم تا خواننده ي ارجمند تصور نفرمايد كه نگارنده ي ناچيز پس از شانزده - هفده سال تدريس نگارش و ويرايش و علوم متعلّقه، از «دانش ويرگول - نقطه»بي بهره است!   

 □ □ □

      1- مجموعه ي آثار كهن و نوي موجودي كه به نوعي مي توان درباره ي «سرزمين و قوم تالش» اطـّلاعاتي از آن ها به دست آورد، در يك نگاه به دو دسته ي كلـّي قابل تقسيم اند: الف) آثاري كه مستقيماً به تالش نمي پردازند؛ امّا بنا بر دلايل و مناسبت هاي مختلف، ذكري از تالش نيز در آن ها به ميان آمده است. ب) آثاري كه مستقيماً به تالش مي پردازند و فلسفه ي وجودي آن ها كلـّاً يا بعضاً با مسايل و مباحث گوناگون سرزمين و قوم تالش گره خورده است.

      هر كدام از اين دو دسته ي كلـّي خود به دو دسته ي ريزتر، يعني «آثار مكتوب» و «آثار غيرمكتوب» تقسيم مي شوند.

      2- آن گاه كه از «تالش شناسي» و چند و چون آن به عنوان شاخه و زير مجموعه اي از ايران شناسي سخن به ميان مي آيد، به اجبار سر و كار ما با آثار دسته ي «ب» خواهد بود.

      بي گمان تالش شناسي با نخستين آثاري كه به صورت مشخـّص به شناخت و شناساندن تالش پرداخته اند، پا به عرصه ي وجود گذارده است؛ امّا تعيين اين كه اوّلين آثار مربوط به حوزه ي تالش شناسي دقيقاً كدام اند و به چه «زمان، مكان، اشخاص و زباني» تعلـّق دارند، كار آساني نيست. با وجود تلاش هايي كه در رابطه با كتاب شناسي تالش صورت گرفته، به نظر مي رسد هنوز نمي توان با قاطعيـّت تمام در اين زمينه سخن گفت.

      آن چه در اين خصوص در اختيار داريم بيشتر مربوط به آثار مكتوب دسته ي «ب» است. توضيح اين كه برخي از پژوهشگران و پديدآورندگان منابع معاصر تالش شناسي كوشيده اند تا فهرستي هايي به شكل عام يا خاص از آثار مكتوبي كه مستقيماً به تالش مربوط مي شوند، به دست دهند (براي نمونه ر.ك: مدني،1369؛ عبدلي،1380: 49-36؛ حاجت پور،1383: 34-30؛ رضايتي،1386: 20 - 19)؛ ولي مطمئناً نمي توان ادّعا داشت كه اين فهرست ها همه ي آثار مد نظر را در خود دارند. رسيدن به فهرستي دقيق در اين رابطه و ارائه ي كتاب شناسي كامل تالش، يقيناً به دقـّت، پژوهش و زمان بيشتري نياز دارد.

□ □ □

      3- آثار جناب آقاي دكتر عبدلي عمدتاً مكتوب اند و اكثر آن ها به صورت ويژه به حوزه ي تالش و تالش شناسي ارتباط پيدا مي كنند.

      4- آثار مكتوب مربوط به حوزه ي تالش و تالش شناسي ايشان را مي توان با توجـّه به «نوع نوشته» در چهار گروه جاي داد: آفريده هاي ادبي (آثار ادبي)، ترجمه، تصحيح و تأليفات و تحقيقات (آثار گردآوري شده و پژوهشي). و ... لطفا ً روی ادامه ي مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

شارلاتانيزم

ليثي حبيبي - م. تلنگر

منظور از «پست مدرن» اگر كار يا آثار(!) همان هایی است که در تهران و شهر های بزرگ با دهن کجی به ادبیات ایران و واژه ها و ساختار زبان فارسی، ادبیات ما را با شارلاتان بازی به لجن کشیده اند، باید بگویم: به قول سعدی بزرگ همان به که عطایشان را به لقایشان ببخشیم.

     من مخالف هنر مدرن نیستم. از طرفداران ادبیات مدرنم. یک جامعه ی ادبی سالم مگر می تواند دارای هنر مدرن نباشد؟! ولی این جماعت شارلاتان بی رحم و بازیگر و بی وطن با جویدن واژه ها و به مسخرگی کشیدن زبان، پشت واژه ی پست مدرن و پسا مدرن و ... مخفی شده اند و دارند بزرگترین ضربه ی تاریخ ادبی ایران را بر پیکر زخمی زبان ملی ما، یعنی فارسی دری وارد می کنند.
     «ریچارد رورتی» که به فیلسوف شورشی در آمریکا مشهور است، در باب این مدرنیسم دروغین و خراب کننده ي زبان می گوید: ما و ژورنالیست ها به این کژی دامن زدیم و آن را پروردیم؛ در حالی که هیچ اصالت فرهنگی و ادبی در آن نیست.
     فیلسوف حالا شورشی آمریکایی زمانی از اولین های همین مدرنیسم دروغین بود و برایش سر و دست می شکست؛ حالا می گوید ما به پیشرفت مدرن و درست ادبیات و سخن بی آنکه بخواهیم خائن بوده ایم. و این در حالی است که در تهران ما عدّه ای برای خود دکان باز کرده اند و واژه می جوند و سر و ته تلفظ اش می کنند و به خیال خود دارند مدرن می شوند. این یک گمراهی تاریخی و ضد میهنی و ضد ادبیات است که بخشی از مردم دارای حس تفنن گرایی، به آن دچارند. زمانی بخش بزرگی از تحصیل کردگان ما با حل جدول به همین بلا دچار شده بودند. دیده بودم که حاضر بودند کار و زندگی را بگذارند و جدول بعدی را که می آید پر کنند! بخشی ازقهوه خانه نشینان مثلن تحصیل کرده و وقت کش، در شبانه روز کارشان همین بود. یک جوری به قمار بازی برایشان بدل شده بود. حالا «زبان جویدن» جای جدول حل کردن سابق را گرفته. این «جوندگان» در تهران برای خودشان رییس و صاحب نظر دارند. یعنی جویده ها و بالا آورده ها را آن اشخاص باید تشخیص دهند که نشخوار درست بوده و یا نه. اگر به آنها بگویی که ریچار رورتی حالا خودش توبه کرده، حتمن خواهند گفت: از راه مستقیم جویدن منحرف شده و خداوند «مدرنیسم دروغین» او را نخواهد بخشید!
     بد بختی بزرگی که این ها دارند این است که مانند بعضی گروه های جادویی در طرفداران خود تعصب ایجاد می کنند. مطالب این جوندگان زبان هیچ ربطی به درد زحمتکشان میهن ما نیز ندارد. گویی آنها در کره ی دیگری زندگی می کنند. آنها جدول خود را با «عشق» حل می کنند. مهم نیست که کارگری، زحمتکشی فکری و یا یدی که حالا بیکار شده بعد از خوابیدن کودکان خود به خانه می رود؛ زیرا نگاه به آن چشمان پرسشگر دل شیر می خواهد، يا چشمان وقيح دزدان سير مي خواهد. و ...
     شاید خوانندگان محترم اين نوشتار بگويند شما که به بی مفهومی و شارلاتانیزم کار این افراد می تازید، چه دلایلی دارید؟ سوالی بجاست. هر چند كه من نمی توانم مثل بعضی شارلاتان های قلمی دقیق بیافرینم - چون فکرم در آن مسیر نیست - ولی تلاش می کنم براي بيشتر روشن شدن منظور و مقصودم نمونه هایی «شبیه» بیافرینم که می توان دو هزار تفسیر و بیش برای هر کدامشان نوشت (گاهی دیده می شود سد ها کامنت پای یک متن دروغين و از سر زرنگ بازی گذاشته شده و حدس زده شده که آن خانم یا آقای محترم منظورشان چی بوده).

     همان طور که نوشتم باید شارلاتان بود تا بتوان دقیق مثل شارلاتان ها آفريد؛ اما به هر حال تلاش می کنم شبیه سازی کنم:

     1- بهار زنگ زد
         دفتر دراز بود
         اشک پریدن گفت
         گفتم پرید اشک
         مادر حَشَنَک خشک شده بود.

         و ... ادامه ي مطلب ...

ادامه نوشته

نقد چیست و منتقد کیست؟

نقد چیست؟

نقد، یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است.

     "فوکویاما" اندیشمند پُست مدرنیست در بارهء نقد می نویسد: "نقد، روش بررسی، در فرایند گیرندگی و دهندگی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل می گیرد." [1]

     اما چیزی که در متن این بحث (نقد چیست)، پیش از همه به آن باید پرداخته شود، توجه به فرهنگ نقد و رویکردهای سازندهء آن است.

     مهمترین نکته یی که در فرایند نقد ضروری پنداشته شده و از شمار رویکردهای سازنده در عرصهء نقد انگاشته می شود، توجه ویژه به فرهنگ نقد و سپس فرهنگ نقد پذیری است:

1- فرهنگ نقد:

     پیش از این که منتقد به نقد داده های مطرح بپردازد، باید به معیارهایی که در بر گیرندهء فرهنگ نقد است توجه داشته باشد. این معیار ها، مشمول روش های زیر است:

     - پرهیز از حُب و بُغض و یکسو نگری

     - جلوگیری از قطعی انگاری در هنگام بررسی

     - بررسی همه جانبه و مبتنی بر ویژگی های مثبت و منفی اثر

     - برهم زدن هنجارهای متعارف و سنتی در حین ارزیابی و ارزشیابی و هنجارشکنی های آگاهانه

     - آگاهی داشتن از تئوری ها و نظریه های جدید در حوزهء نقد و بررسی

     افزون بر این فرضیه های پنجگانه، شمار دیگری از فرضیه های مطرح در زمینهء فرهنگ نقد وجود دارد که برای پرهیز از ملالت و توجه به اصل فشرده نویسی، به همه ای آن موارد، اشاره نشد. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

نقد چيست و چگونه بايد نقد كرد؟

حمیده احمدیان راد

به دهانی که تند و تند باز و بسته می شد زل زده بود. ابتدا سعی کرده بود به حرف هایی که به نام انتقاد بر سرش فرود می آمدند جوابی بدهد، بعد سکوت کرده بود و حرف هایش را خورده بود و حالا کم کم فشار خونش بالا می رفت و قرمز می شد و بعد هر لحظه ممکن بود انفجاری رخ دهد.

     افرادی که نقدپذیر باشند و در مقابل افرادی که شیوه های صحیح نقد را بدانند زیاد نیستند. این در حالی است که نقد پذیری و به کارگیری شیوه های درست نقد از بزرگ ترین عوامل توسعه کشورها است.

     گاهی فرهنگ صحیح نقد در برنامه های تلویزیونی خودش را نشان می دهد. در برخی از مناظراتی که در برخی از شبکه های تلویزیونی پخش می شود، افراد با دقت به حرف های طرف مقابل گوش می دهند و بعد با متانت جواب او را می دهند. طرف دیگر هم با آرامش صبر می کند تا حرف های مخاطبش به پایان برسد و سپس مجدداً پاسخ دهد. در مقابل در شبکه الجزیره برنامه ای وجود دارد که به قول خود خبرنگاران الجزیره به میدان جنگ تبدیل می شود. خبرنگاران الجزیره عقیده دارند که "اعراب دهها سال مسايلشان را قايم كرده اند و حالا وقتي اين مسايل را بيرون مي آورند مثل گلوله آتش حرف هايشان را به هم پرتاب مي كنند و به خاطر همين است كه گاهي الجزيره به ميدان جنگ تبديل مي شود". (برای آشنایی با شیوه کار شبکه الجزیره اینجا را کلیک کنید. )

     به عبارتی داشتن فرهنگ نقد تجربه ای طولانی و تمرین زیاد در گوش کردن، فکر کردن و پاسخ دادن می خواهد. در کشور ما هم تجربه ای طولانی در زمینه نقد و انتقاد وجود ندارد. به همین خاطر است که گاهی رسانه ها و یا خود مردم عادی حرف هایی را به نام نقد منتقل می کنند و یا چیزهایی را به نام جواب نقد به هم می گویند که به نظر نمی رسد بتوان نام آنها را نقد گذاشت و بیشتر به همان پرتاب گلوله آتش شبیه است.

نقد گریزی به عقب ماندگی می انجامد

     هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه حق را به تمامى در اختيار دارد و ديگرى كاملاً از آن بى بهره است. هر فرد و هر جامعه اى كه به اين اصل فلسفى معتقد باشد، به اصل مترقى نقد پايبند است. اگر ما نقدهاى ديگران را برنتابيم، بايد مطمئن باشيم كه خودمان از پويايى لازم برخوردار نخواهيم شد و اگر در جامعه اى برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ آن جامعه شده باشد، آن جامعه كارش به تحجر و پسرفت مى كشد.

     مواردی از نداشتن فرهنگ نقد خودش را در روابط بین اعضای خانواده نشان می دهد. در بسیاری از خانواده ها، افراد به جای این که با هم صحبت کنند و ... ادامه ي مطلب ...

ادامه نوشته

درآمدي جامعه‌شناختي بر اشعار مسعود شهبازلي

(بر اساس محتواي نوارهاي شماره «1» و «2» فقره‌بندلي حيكايت)

حسين محمدپرست ديگه سرايي

مقدّمه

بسياري از خوانندگان آثار ادبي اعم از نظم و نثر، فقط از ديد ادبي به اين آثار مي‌نگرند. حتـّي بسياري از اديبان و شاعران نيز فقط خود را اديب و شاعر صرف مي‌دانند. امّا بايد گفت كه همه ي آثار ادبي، علي‌الخصوص شعر، يك مقوله ي اجتماعي است. از ديدگاه علوم اجتماعي، ادبيّات - اعم از نظم و نثر - يكي از بخش‌هاي هنر به شمار مي آيد و اگر معرفت را مجموعه‌اي از مفاهيم، نظير مقولات فكر و آگاهي، صورت‌هاي ارزشي، احساسي و عاطفي و حالت‌هاي معنوي افراد بدانيم، هنر نيز يك مقوله ي معرفتي است.  

      بنابراين هر ارتباطي كه بين معرفت و جامعه قابل تصوّر باشد، در زمينه ي ارتباط جامعه و ادبيّات نيز صدق مي‌كند. پس بايد ادبيّات و به ويژه شعر را مقوله‌اي معرفتي بدانيم. بايد همانند «كارل مانهايم» كه يك مجارستاني‌الاصل است، بگوييم كه اشعار و آثار ادبي فقط زاده ي خود فرد نيست؛ بلكه اين آثار در يك واحد اجتماعي شكل مي‌گيرند كه ما بايد آن آثار و انديشه را تحت آن واحد اجتماعي مطالعه كنيم. با اين حساب، در  يك جمله بايد گفت: «نظم و نثر و به ‌طور كلي ادبيّات، متغيّري تابع متغيّرهاي مستقل، مانند نظام سياسي، اقتصادي، فرهنگ و ايدئولوژي است».

      در رابطه با آثار ادبي، دو نوع بررسي مهم مي‌توانيم داشته باشيم:

     1- بررسي مربوط به تحليل محتواي آثار ادبي كه همان بررسي اجتماعيات در آثار ادبي است.«هدف از اين بررسي‌ها استخراج، طبقه‌بندي و توصيف پيام و مضامين اجتماعي، سياسي، فرهنگي و تاريخي است كه آثار ادبي به مخاطبان خود انتقال مي دهند... . اين پيام‌ها داراي ابعاد ايدئولوژيكي، سياسي، اعتقادي و اجتماعي هستند كه به وسيله ي روش‌هاي جامعه‌شناختي و پژوهش ادبي مي‌توان آنها را بررسي و توصيف كرد.» (1) عمده‌ترين تحليل‌هاي اين جانب از اشعار آقاي شهبازلي از اين مقوله است.

     2- بررسي جامعه‌شناختي آثار ادبي؛ يعني بررسي رابطه ي متقابل ادبيّات و جامعه. در اين بررسي ها تلاش مي گردد دانسته شود جامعه چه تأثيري در توليد آثار ادبي داشته و اشعار و آثار ادبي پس از توليد، چه كاركردهايي در جامعه داشته و چه تأثيري بر جامعه و افراد بر جاي گذاشته اند. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

نقش استاد فرامرز مسرور ماسالی در جنبش فرهنگی تالش های ایران

فرزاد بختیاری مرکیه

 دهه ی پنجاه در جنبش فرهنگی تالش های ایران، بسیار حایز اهمیـّت است؛ چرا که در این دهه، پاره ای از آثار و محصولات فرهنگی - هنری تالش برای نخستین بار عرضه شدند. یکی از این آثار و محصولات، منظومه ی «خندیله پشت» است که در سال 1352 خورشیدی منتشر گردید. اهمیـّت منظومه ی خندیله پشت، قبل از هر چیز در این نکته نهفته است که این سروده ی ساده و صمیمی، توانسته همچون سنگ بنای ادبیـّات نوشتاری جدّی تالش ایران - به ویژه شعر تالشی - جا بیفتد.

      استاد فرامرز مسرور ماسالی در واقع با انتشار این منظومه ی کوتاه ست که در آغاز دهه ی پنجاه در جامعه ی تالش ظهور می کنند و در طی چهار دهه فعـّالیـّت فرهنگی - هنری مداوم، اکنون به جایگاهی رسیده اند که یکی از پایه ها و ارکان عمده ی جنبش فرهنگی تالش های این سوی مرز قلمداد می گردند.

      با وجود چهار دهه فعـّالیـّت استاد مسرور ماسالی در زمینه های گوناگون فرهنگی - هنری، زمینه هایی چون شعر، خوش نویسی، مقاله نویسی، کتاب نویسی، تئاتر، آموزش نگارش و ...، به نظر نگارنده، عمده ی فعـّالیـّت ایشان را باید در دو حوزه ی «شعر و شاعری» و «معلـّمی» پیگیر بود.

      الف) مسرور شاعر

      چنان که گذشت، شاعری استاد مسرور با منظومه ی خندیله پشت شروع شد و این منظومه و شاعرش توفیق آن را یافته اند که برای چهار دهه در ذهن اهالی تالش سبز و پرتأثیر باقی بمانند. جامعه ی تشنه ی تالش، در بدو تولـّد «خندیله پشت»، به طرزی باور نکردنی آن را در خود کشید و این منظومه ی روان نه تنها در ذهن اهالی فرهنگ و دانش آموختگان تالش، که حتـّی در ذهن عوام جامعه ی تالش نیز نیک نشست؛ به گونه ای که گاه دیده شده یک چوپان، کشاورز یا کارگری بی سواد، با شور و شوقی وصف ناپذیر بندهای خندیله پشت را زمزمه می کند بی آن که نام دقیق سراینده اش را بداند.

     جدای از منظومه ی خندیله پشت و تأثیر آن در جامعه ی تالش که الحق توانست شاعر جوان خود را در دهه ی پنجاه به جامعه ی تالش زبان و منطقه معرّفی کند و در یادها ماندگارش سازد، استاد مسرور در سراسر این چهار دهه ی فعـّالیـّت خود همواره برای نونهالان و تازه کاران عرصه ی شعر و شاعری منطقه در حکم راهنما و هدایت کننده ای بوده اند. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

زبان ما مي ماند؛ چون ما مي خواهيم

ليثي حبيبي

رستم عزیز،
      حرف هایت درست است؛ امّا با همه ی این ها، به امید باید زیست. باید مبارزه کرد تا این شرایط مصنوعی ایجاد شده برای مرگ زبان مادری را شاید بتوانیم پس بزنیم. هنوز ما به آخر نرسیده ایم. هنوز امیدی برای نجات این زبان غریب و کم نظیر در جهان وجود دارد.
      دلم می خواهد بنشینم و های های برای سر زمین مادری خود گریه کنم؛ ولی گریه چاره ی کار نیست. پس ما هیچ راه دیگری بجز این نداریم:


مَدییس بلَـــکَه دارُون تˇ بــــرا
شَو دَلَــــکَه اِستیرَه چَمَه چــرا
بینویس شتˇدیلی چکَه چکَه
ویـــر بدا خالَه سَرُون، بغرو تکَه

رستم عزیز،
       همین با شتاب به سوی پرتگاه رفتن مرا ترسانده. مرا زهره ترک ساخته.
       قدیم حتّی غیر بومی ها، معلّمین و سپاهیان دانش وقتی به ماسال می آمدند، بعد از خدمت وقتی می خواستند راهی شهر و دیار خود شوند، روز خدا حافظی با مردم به زبان تالشی حرف می زدند.
       خان های ستم پیشه ی قاجار که تالش زمین را به روز سیاه نشاندند، شاخه ای ازحکومت خود را در ماسال زدند. و بعد از مدّتی نه فقط آن خان بازی متوقـّف و جمع شد، بلکه خود آن ها نیز تالشی را به عنوان زبان مادری پذیرفتند. حالا مردم روستای «درخانه» از هر تالشی تالش ترند. فقط می توان از لهجه ی ویژه شان تشخیص داد که کمی با ماسالی ها فرق دارند.
      حالا همان ماسال که بی هیچ اجباری، معلّمین، سپاهیان دانش و مردم غیر بومی آن جا تالشی می آموختند، چاقو به دست گرفته و دارد خود زنی می کند. خیلی ها هنوز خودشان فارسی بلد نیستند، دارند به کودکان خود مثلاً فارسی یاد می دهند.

      مادر و کودکی در کافه ای در ماسال نشسته اند. کودک می پرسد: بز بابا کَی می آید؟
      مادر جواب می دهد: هسه می آید، هسه می آید. و ... ادامه ي مطلب ...

ادامه نوشته

پراکنده از مرگ زبان تالشی

رستم جهانگشا

مسعود از مردان نیک روزگار است. چندی پیش زیارتی رفت و حالا حاج‌مسعود خطاب‌اش می‌کنند. و چه تعریف‌ها می‌کرد از روزهای آن‌جا. از بیابان شبه‌جزیره‌ی حجاز. مسعود از آن‌جا برای خیلی‌ها جنس‌های ارزان‌قیمت چینی هدیه آورده بود و آن شب، در خانه‌ی ما، با چه شوقی می‌گفت: خانه‌ی خدا را باید دید. و من هیچ‌گاه به مسعود نگفتم که خانه‌ی خدا چند ده متر بالاتر از خانه‌ی خودت بر فراز درخت بلوطی است. همان درختی که حالا دارد خشک می‌شود و حالا به سمت نیستی، با شتاب گام برمی‌دارد. و چقدر دل‌ام می‌خواست این حرف‌ها را بگویم به حاج مسعود.

     در جامعه‌ی مجازی وبلاگ‌های پیرامون تالش رشد کمی داشته‌اند. از لحاظ تولید محتوا منحنی این رشد شیب بسیار کندتری دارد. کسانی که به عمق فاجعه پی برده‌اند تا هزار صفحه با عشق، پایان‌نامه می‌نویسند، تا آخرین توان با دست خالی مجله‌ای منتشر می‌کنند، در کنج مغازه‌ای پاک می‌کنند و می‌نویسند، وبلاگ‌ها را به رنگ حیاط خانه‌ی بایسابا خاله نقش می‌زنند و.. با این همه آن چه به دید می‌آید چیزی جز گرد مرگ نیست. زبان تالشی در حال مرگ است. مرگ یک زبان پدیده‌ای انفرادی نیست. زبان بر تمام محیط تاثیر می‌گذارد و از تمام محیط تاثیر می‌پذیرد. لباس تالشی در حال مرگ است. آداب و سنن تالش. بسیار این مرگ‌ها شاید مرگی طبیعی باشند. خصلت ساخته‌های دست بشر است.

      چند ماه پیش غروبی دلتنگی هم آورده بود. طاقت خانه نشینی‌ام به سر آمد. پیاده قدم زدم. در جاده‌ای تاریک، عطری دلتنگی‌ام را سمت دیگری داد. در حاشیه‌ی جاده علف‌های خود رویی بود گل‌های کوچکی هم در بین‌شان دیده می‌شد. رایحه مست‌ام کرد. دلتنگی پا پس کشید و صدای خاطره‌های دور و زیبا کل ذهن‌ام را انباشت. در غوغای فکرها و خاطره‌ها به مرحوم بیژن رسیدم. طراح معروف ایرانی. بنیادگزار عطر بیژن. ترن خیال را رها کردم تا با تمام سنگینی‌اش پرواز کند! و چرا که نه. چرا با این همه تنوع گل‌ها و گیاهان با این چهار فصلی که هر کدام هزاران رایحه دارند، هنوز برند عطری به نام‌مان نیست؟ چرا در منطقه‌ای با این پهنا، با این استعداد شگرف هنوز هیچ کارخانه، یا حتا کارگاهی برای ساختن عطر وجود ندارد؟

      جواب این چرا مشخص است. می‌دانم. شما هم می‌دانید. می‌دانید اگر چنین کارگاهی احداث شود در مدتی کوتاه ورشکست خواهد شد! و ... ادامه ي مطلب ...

ادامه نوشته

خندیله پشت

( اثر فرامرز مسرور ماسالی )

شهریار شفیقی

 

                 خندیله پشت، الان كــــرا پیر آبوم               زندگی كـو دنیا كو دیلگیر آبوم

                 یباش یباش ام عمری كو سیرآبوم              جوانیم كو چه وبنده تا پیر آبوم

از آن روزهای بیكران سالها می گذرد؛امّا هنوز خزان یاد و خاطره ام در كنج مه آلود روزگاران گذشته و در پس كوچه های تاریك ذهن،باران واژه های سبز خندیله پشت را به یاد دارد،و یادگار خنجر واژه های برآمده از حنجره ی سبز ماسال،هنوز بر تنه ی نه چندان تنومند روحم باقی مانده. آن روزهای دوران سربازی،كه وقتی آقای نصرت نصیری ماسال از مرخصی به پادگان برگشت،برایم كتابی به نام «خندیله پشت» اثر استاد گرانقدر،فرامرز مسرور ماسالی به ارمغان آورد كه هنوز و تا دل ضربه های نازك زندگی بر كوچه های روزگارم پرسه می زند،تمام هستی ام از چشمه ی روشنش و از احساس و شعور شعر این شاعر پر طنین می جوشد و می خروشد.

       آری! این چنین و از آن دور دست ها با كوهپایه ها،رنگین كمان،بوی علف و خندیله پشت آشنا شدم و انس گرفتم و چه زود این انس با خندیله پشت برای من دیر شده بود.

       این بزرگ مرد تالش كه سرشار از صلابت و نجابت است،در خندیله پشت چونان حیدر بابای استاد شهریار به سلاح واژه های پرنور بر قامت عظیم و پرعصمت تالش قیامتی بر پا كرده كه خود گواهی است بر سرزمین پاك كادوس و مردمانی خونگرم كه بوی علف و باران در چین های رنگین لباس های زنان پاكشان و حس مردانگی و شرف بر فروغ فرق مردان مردستانشان پیداست و همه ی این واژه ها نه در ردیف حماسه و نه در ردیف تغزّل قافیه نمی بازند و تو خود از هر كاروانی كه باشی خود را در شعر او رها می بینی. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

سلام خندیله پشت

(برای بالابلند شعر تالشی، جناب فرامرز مسرور ماسالی)


ناصر حامدی

نوشتن درباره ی شعر کسی که نه فقط دوستش داری، بلکه مهربانی و هدایتش را در فصلی از زندگی نمی توانی از یاد ببری، آسان نیست. 
        کسی که به تو جرأت سرودن داد. کسی که بسیاری از همزبانانت با شعر او زیسته اند، گریسته اند، عاشق شده اند و حالا سر بر دامان خاک نهاده اند ( خدایشان بیامرزاد! ). کسی که هنوز صفای معلّمی در چهره اش موج می زند و چراغ های علاقه به نوشتن را در دل بسیاری از همشهریان خوش ذوقت روشن کرد.
        فرامرز مسرور ماسالی بی گمان چهره ماندگار شعر تالشی است؛ کسی که زبان و جهانش عاشقانه و نزدیک و بی نظیر است.
       شعرش :
        گاهی رود است ، پر شور و پر سرود و پر جنبش؛
        گاهی جنگل است، پر درخت و سر به فلک کشیده و آرام؛
        گاهی چشمه است، زلال و جوشان و جاری 
        و گاهی کوه است ،با صلابت و بی غلط و استوار.
       شعر مسرور ماسالی سرشار از عشق به مردم و سرزمین دوست داشتنی تالش است.
        گاهی چنان او را لطیف و رها می یابیم که به تعبیر «کمند حواس و عقل و هوش را رها کرده و از خود بیخود شده است ».
       هر چند از کنار مثنوی ها و غزل های ناب تالشی استاد نمی توان به سادگی گذشت؛ امّا می خواهم شما را دقایقی به مهمانی منظومه ی " خندیله پشت " ایشان ببرم .
       مسرور فرزند روستاست؛ ذهنی بی آلایش دارد و با رنج های مردم روزگارش آشناست. هم تلخ و شیرین قشلاق را چشیده و هم از روزهای پر ماجرای ییلاق با خبر است. بنا براین با زبانی سالم و حسی قوی و نگاهی روشن امام زاده زادگاهش را مخاطب قرار می دهد و با استفاده از آرایه " جان بخشی "شکلی طبیعی و زیبا و باورپذیر به همه آنچه می خواهد می دهد:
        خندیله پشت، اورو چمن دیل پوره           یاد اشته چمن دیلی را نوره   و
... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

چشم انداز شعر تالش

محمـّد مهدی نورمحمـّدی گشتی

اگر بخواهیم نگاهی کوتاه به روند تاریخی تغییرات شعر در چند قرن اخیر داشته باشیم، خواهیم دید که شعر جهان با رنسانس و وارد شدن صنعت و تکنولوژی و گسترش دامنـه ی زندگی بشر، دیگر محدودیـّت های ساختار کهن را برنمی تابید؛ از این رو در طی جریانی پوست انداخت و زبانی نو و درخور زندگی امروز و هماهنگ با ظرفیت های تکنولوژیک آن آفرید.

      در ایران هم با انقلاب مشروطه و تحوّلات اجتماعی و سیاسی بعد از آن و به همـّت نیما یوشیج، تغییرات اساسی در محتوا و ساختار شعر فارسی به وجود آمد که بعدها توسط شاگردان راستینش تکامل یافت.

      بعد از این مقدمه ی کوتاه، حال اگر بخواهیم نگاهی به شعرتالش داشته باشیم، مشاهده میکنیم که آنچه امروز آن را شعر تالش می خوانند هنوز از هزارتوهای دست و پاگیر سنـّت ها بیرون نیامده است.

      هر چند شعرهایی که با دیدی مدرن و زبانی نو و قدرتمند که حاصل نواندیشان شعر تالش می باشد در گوشه و کنار دیده می شود، امـّا متأسفانه جریان اصلی شعر تالش هنوز درگیر سنـّت هاست.

      اگر به نشریات تالش سری زده و اندکی تأمّل نماییم متوجّه می شویم که هنوز و با گذشت سالها از تثبیت شعر نو در جهان و همچنین ایران، بیشتر شعرهای چاپ شده یا در قالبی سنـّتی سروده شده و یا اگر مدرن است، هنوز آن قدرت اندیشه و زبان محکم و ساختارمند را برای شکستن سدهای گذشته ندارد و این موضوع در حقیقت یک تهدید بسیار بزرگ و جدّی برای شعر تالش و باعث عقب ماندن آن از قافله ی شعر دیگر نقاط ایران و جهان است. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

گذاری به قلمرو مضاعف ایجاز، خوانش شعر " واوا " نورالدین صبوری

  رامین زارع گشتی

مقدّمه: افت های شعر مدرن تالش

در شروع این مقال قبل از هرچیز باید پیرامون دو جریان بزرگ و فعال شعری که من خود انرا جریان " شعر نشریه ای" می نامم سخن گفت. دو جریان بزرگ شعری تحت عنوان شعرسنتی یا شعر دیروز و نیز شعر مدرن یا شعر امروز .

البته پرداختن عملی به شعر سنتی ی دیروز که بیشتر در غالب دوبیتی و غزل و بعضن مثنوی مطرح هستند برای ایجاد پشتوانه ی مکتوب ادبی برای جوانترها و در کلیت،اینده گان غیرقابل انکار است اما تنها در همین حد قابل پردازش می باشد. اما انگونه که هگل می گوید : "  انسان باید فرزند زمان خویش باشد " و فضای مقتضی امروز، ظرفیت امروزی شعر را می طلبد و ان ظرف مطلوب،برای شعر امروز تالش بنابر تجارب علمی و عملی ، تنها و تنها شعر ازاد نیمایی و حتا شعر سپید است که می تواند مناسبات پیچیده و گسترش یافته ی اجتماعی – اقتصادی را در شکل دگرگون شده اش بپذیرد و جای دهد .

امـّا جریانی که تحت عنوان افت در شعر مدرن تالش، به عنوان امری غیر قابل انکار مطرح می شود " افت تکرار " است تکرار خویش و تکرار دیگران. ... و ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

پژمان بختياري دبيتي يون ايتِه ويشتَر آزونَم

حسین صفری سیدآبادی 

       ۱۳۸۲ را اي گلَه تالشيیَه د بيتي  «خانه تالش» ي كو خوندمَه  خردَنون دَفَرسَه ك ام شعر چيكي شنه ؟ واتمَه پژمان بختياري شن. آقاي دكتر نظامي ك هَتِه مندا ؛ خنده يي كردشه و واتشه ؛ حسين جان ! پژمان بختياري چندين ساله مرده . اَ فارسيیه شعر واي. ت چنته واي ك اي تالشيیه شعر واته؟! واتمه: آقاي دكتر! چمه پژمان اَ پژمان نيیَه؛ چمه پژمان تالشه خردني يه ماسالي و…

       بله! پژمان بخيتاري خاسه خردني يَه ك ۱۳۵۳ تاوستوني را ماسالی تاسكو  ده دنيا دلكه و همه تالشه خردنون شي رنج و سختي نه پرمه و كاركردِه و گا و گوسفندي دومله تيلّه نه درسش خونده. ا فرزاد بختياري روكه برايه. از فرزادي كو مسمه ك  وختي پژمان دنيا دلكه، نهاره دَسي راديو كرا شعر و موسيقيیه برنامه پخش آكري. راديو گف اژني واته: شعري ك مسينه (مسرونه) پژمان بختياري شنا.

       ام تفاق باعيث به ك هتِه كو حاضرن گرد تأكيد بكرن چون ام خردني شارَت (فاميلي) بختياري يه، چَي نومي ني (پژمان ) پيگره (پيگرن) دا هم ني بوبو پژمان بختياري. پژمان ديپلم تجربي يه و چي دانشگاهيیه رشته مديريت دولتي يه؛ ولي چي عشق و علاقه ، موسيقي و ادبياتي ديله كو بي تلَفتِه و چي هنرييه خلاقيتي ني هم د كو بي وينده. ا تالشه لَلَه ژَن و شعر وا و ادبييه قطعه نيويس.

       چي شعرن، مخصوصاً چي دبيتي ين خيلي خاسينه و دا هنته خيلي اَخونون(خواننده اون) اوون جشنون و مناسبتون كو خونده. اي سرن واتشونه و وان شعروني ك خونون چيكي شنينه، ولي اي سرن اصلاً اي كو نومي نبَرن ك ام كار درست نييه و امانتداري قاعيده كو بيرونه. و ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

غزل هاي آذري بدر شيرواني

                                                                                                    دکتر علي عبدلي

       ديوان‌ اشعار «بدر شيرواني‌» مدّت ها ست  كه چاپ‌ شده‌ و در دسترس‌ دوستداران‌ ادب‌فارسي‌ قرار گرفته‌ است‌. اين‌ شاعر در شهر شماخي‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشوده‌ و دوران‌ زندگي‌خود را بين‌ سال هاي‌ 789 و 854 هـ.ق‌ سپري‌ كرده‌ است .  به‌ قول‌ دولتشاه‌ «مولانا بدر شيرواني‌سال ها در شيروان‌ و مضافات‌، سرآمد طايفة‌ شعرا بوده‌» (تذكره‌ دولتشاه‌ ص‌ 418). ديوان‌اشعار بدر شيرواني‌ به‌ وسيله ی ابوالفضل‌ هاشم‌ اوغلي‌ رحيموف‌ تصحيح‌ و در انتشارات‌انستيتوي‌ خاورشناسي‌ فرهنگستان‌  علوم‌ جمهوري‌ آذربايجان‌ شوروي،‌ چاپ‌ و منتشرگرديده‌ است‌.

      از جمله‌ اشعاري‌ كه‌ در ديوان‌ بدر شيرواني‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد، دو غزل‌ به‌ زبان‌ آذري‌است‌ كه‌ محقّق‌ فرزانه‌، آقاي‌ يحيي‌ ذكاء راجع‌ به‌ آن‌ مطلبي‌ نوشته‌ با عنوان‌ «دو غزل‌آذري‌ تازه‌ يافته‌».

      در مورد مطلب‌ مزبور نكاتي‌ به‌ نظر نگارنده‌ رسيده‌ كه‌ ذيلاً شرح‌ داده‌ مي‌شود.

      با اين كه‌ احتمال‌ قوي‌ بر آن‌ است‌ كه‌ زبان‌ مادري‌ بدر شيرواني،‌ «آذري‌» بوده‌است‌ ،ولي‌ در چند قطعه‌ شعري‌ كه‌ به‌ اين‌ زبان‌ از خود به‌ يادگار گذاشته‌، از گنجينه ی‌ خاص‌ زبان ‌آذري‌ بهره ی‌ چنداني‌ نبرده‌ و كاري‌ از سر تفنّن‌ انجام‌ داده‌ است‌. او در واقع،‌ اشعاري‌ به‌ زبان ‌فارسي‌ سروده‌ و چاشني‌ غليظي‌ هم‌ از زبان‌ آذري‌ به‌ آن‌ زده‌ است‌؛ لذا اين‌ سروده‌ها نمونه ی ‌اصيلي‌ از زبان‌ آذري‌ زمان‌ او ارائه‌ نمي‌دهد. ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

تقلایی برای جستن ( نقد شعر " چفت و رفت " نقی مهر پویا )

نورالدین صبوری

ژرفترین و تاثیرگذارترین لحظات زنده گی ی هنرمند در جایی است که خود را اگاهانه درگیر روابط انسانی و ارج نهادن به زیبایی ها می کند. دو موضوع یی که نه کهنه می شوند و نه از اعتبار ساقط ، ممکن است تحت شرایطی یکی از دیگری کمرنگ تر نمود داشته باشد و یا اساسن جلوه ای نداشته باشد اما جوهره و خاصیت هنر ، انسان و زیبایی است. انسانی که با احساس ، ادراک ، عواطف و ... تبیین می شود و زیبایی که با رنگ ، تناسب و ... تعریف می گردد از این روست که هنر به معنای واقعی ی کلمه نمی تواند از قاعده ی زندگی یعنی درگیری های روزمره ی روابط انسانی و زیبایی های ساده و مرکب به دور باشد ، همچنان که شعر ...  " چفت رفت "  چاپ شده در ماهنامه ی تالش شماره ی 24 تیرماه 1385 را به جرات می توان گفت یکی از بهترین شعرهای بلند منتشر شده در نشریه های تالش زبان است که با تمام ضعف ها و قوت هایش سعی دارد انسان و پیرامونش را در شرایطی دشوار و غیرعادی نشان دهد. فضای شعر به سبب بارش مدام کاملن خیس ، نمناک و وهم انگیز است باران می بارد پی در پی ، شب و روز بی مجالی برای رستنی ها و البته بستری مناسب برای رشد افت ها . در این فضا که بارندگی بی وقفه امکان دید ادمی را تقریبن به صفر می رساند و در موازات همین دید کم شناخت نیز محدود می شود دو انسان سرگردان در راهی پرمخاطره گام می زنند که یکی دیگری را به حدس و گمان متهم به تصمیمی می کند که ممکن است صرفن در خیال ان دیگری باشد و بقیه کنش ها و واکنش ها که عمومن در ذهن و خیال اول شخص مفرد اتفاق می افتد و تا اخر ادامه می یابد مگر در بخش تکراری ان " چفت رفت " از درون مایه ای دوگانه برخوردار است که تلفیقی است ا ز طبیعت با تمام عواملش و دغدغه های درونی انسانی طبیعت زده با زبانی حد واسط بین مدرن و سنتی که به این ویژگی مهم در بخش سروده ها خواهیم پرداخت. ... ادامه ی مطلب ... 

ادامه نوشته

گذری بر « ایسپی رو تا کورا » - فرزاد بختیاری مرکیه

                             گذری بر « ایسپی رو تا کورا »

                                                                                                       فرزاد بختیاری مرکیه

      اشاره : نوشتاری که ذیلاً از نظر می گذرانید مقدّمه ای است به قلم نگارنده در معرّفی نخستین مجموعه شعر تالشی " آرمین فریدی هفته خونی " ، یعنی " ایسپی رو تا کورا " که در سال ۱۳۸۵ چاپ و منتشر شده است . 

      غرض از به نمایش گذاشتن این مقدّمه ، قبل از هرچیز ، معرّفی مجموعه مذکور به علاقه مندان شعر تالشی است . باشد که مفید افتد ؛ ایدون باد !                                                         

       آنچه پیش رو دارید، نخستین مجموعه شعر شاعر و پژوهشگر جوان موسیقی تالش، آرمین فریدی هفتَه خونی (تالشَه شوونَه) است. در این مجموعه،«صد و سی» ( 1 ) دوبیتی تالشی « شوونَه» را از نظر می گذرانیم. ( 2 )  بسیاری از اشعار این دفتر قبلا در نشریات تالشی به چاپ رسیده و در پاره ای از اجراهای گروه موسیقی داتام ( آشیر ) و دیگران مورد استفاده قرار گرفته اند.

       پیش از این ، شماری از دوبیتی های عامیانه (شفاهی) تالشی ( ٣ ) ، گزیده ای از دوبیتی های مرحوم شوقی ٤ ) و اندک دوبیتی هایی از دیگر شعرای تالش (٥ ) منتشر شده اند؛ امّا، « ایسپی رو تا کورا ( سپید رود تا کورا ) » اولین مجموعه دوبیتی تالشی است که به صورت جداگانه و مستقل به زیور طبع آراسته می گردد. ... ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته