گفت و گو با حسن وحداني، روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر فرهيخته ي تالش
گفت و گو از: مهندس سیـّد مؤمن منفرد
1 – لطفاً خودتان را به صورت مختصر براي خوانندگان معرّفی بفرماييد.
حسن وحدانی کلنگستانی (مهرداد) هستم. در اوّلین روز مهر ماه 1351در خانواده ای روستایی در دل باغي زیبا و رویایی که در جای جای آن گل های زیبا و خوشرنگ، درختان میوه ي انجیر، به، آلوجه، سیب تر ش و شیرین، انگور، انار، توت، شلیل، لیمو شیرین، گردو و ... چندین گونه ي نایاب جنگلی قد برافراشته بودند و بوی ریحان و گل های رنگارنگش اکثر ماه های سال به مشام می رسید، در اتاق گلی و بی پیرایه، از حاصل عشق پدر تالش زبان و مادری گیلک زبان در روستای «خشک رودبار» شهرستان صومعه سرا متولّد شدم. دانشجوی کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی هستم که متأسفانه به علـّت مخالفت کار فرما، چند وقتی است ادامه نداده ام. ببينيم تا بعد چه پیش آید؟! در سال 1378 ازدواج کردم و دارای یک فرزند دختر می باشم. مدّت شانزده سال است که در یک مؤسسه ي فرهنگی - انتشاراتی مشغول فعـّالیـّت می باشم. از سه سال پیش به شعبه ي فروشگاهی آن واقع در سبزه میدان رشت منتقل شده و فعلاً به عنوان مسئول کتاب فروشی مشغول فعـّالیـّت هستم. در طی سال ها ی گذشته به عنوان خبرنگار جنایی و اجتماعی مجله ي مردم و زندگی،کارمند پروژه ي فرهنگی کتاب زرد، عضو شورای نویسندگان، مدیر اجرایی و سردبیر مجله ي نسیم تالش و این اواخر عضو شورای نویسندگان و مدیر اجرایی مجله ي بین المللی فنی مهندسی فرآیند، تولید، بهره وری فعـّالیـّت داشته ام.

2- آقای وحدانی از چه زمانی به فرهنگ تالش، بخصوص شعر و سرایش، علاقمند شدید؟
پدرم کارگري زحمت کش و کشاورزی پر تلاش و مادرم زنی خانه دار و علاقمند به شعر بود؛ به طوری که اکثر بستگان به خاطر دارند مادرم با وجود این که تا دوم ابتدایی بیشتر ادامه تحصیل نداده بود، امـّا در مشاعره کسی را یارای مقابله با او نبود. به رغم این که مادرم تالش زبان نبود، ولي با نجوا های دل نشین و زمزمه های سوزناک و شور انگیز تالشی او روز به روز بزرگتر شدم. از روزهای شیرین کودکی ام سفره ی پر خیر و برکت مادر بزرگ پدری ام، برنج کته خوش عطر و ماهی دودی و کره ي حیوانی در خاطرم ماندگار است و به عنوان نمادی از خیر و برکت آن سال ها همیشه ورد زبانم می باشد. سال های دبستان را در مدرسه ي فیاض آن زمان و شهید وحدانی فعلی با شور و حرارت خاصی گذراندم. فعـّالیـّت های جنبی مدرسه، پخش سرودهایم از بلندگوی مدرسه در ساعات تفریح، ذوق و شوق خاصی به من داده و برای خانواده ام که با مشکلات متعدّدی دست و پنجه نرم می کردند، دل گرمی ويژه اي بود. دبیران ادبیّات و تاریخ و جغرافیای دوره ي راهنمایی که با عشق و علاقه ادبیّات و تاریخ تدریس می کردند. مشاعره با مرحوم مادرم، نمره های عالی درس های ادبیّات و تاریخ باعث گرایش من به شعر شد. دوره دبیرستان دوره ی سمت و سو دادن به شعر بود. دبیران قابل و پر شور دبیرستان از جمله مرحوم مسرور ماسالی و حسین مرادی، حال و هوای دیگری به کلاس درس ادبیّات می دادند. انشاء های متفاوت من در کلاس های انشاء که گاهی طولانی هم بود، جبران انشاء ننویسی همکلاسی ها بود. نگاه طنز آمیز من به برخی معضلات اجتماعی برای همکلاسی ها و دبیران انشاء جالب بود. و ... ادامه دارد ... . لطفاً روي "ادامه مطلب" كليك كنيد.
«شعر تالشی»، پایگاهی ست برای شناخت و شناساندن شعـــــر شاعران تالش زبان؛ شعــری که علیرغم توانایی ها و ویـــژگی های منحصر به فــرد خود، بنا به دلایل ریز و درشت بسیار، هنوز بخت و اقبال آن را نیافته است تا در جایگاه بایسته و شایسته اش بنشیند و به مطالعه گرفته شود.