معرّفی كوتاه صادق قلي خان پونلي همراه با چند سروده ي وي
صادق قلي خان (صادق خان/ محمد صادق) مشهور به بيوك خان يا بيخان و متخلص به «صدقي»، فرزند علي قلي خان تالشدولابي پونلي و برادر حسين قلي خان (حاكم تالشدولاب در سال هاي بين 1240- 1220 هـ.) است. از منابع اندكي كه ذيلاً به آن ها ارجاع داده ايم1، چنين برمي آيد كه وي در عصر قاجار مي زيست؛ هر چند كه تاريخ ارايه شده در اين منابع خيلي روشن و دقيق نيست2.
به هر روي ...، صدقي با اين كه فرزند حاكمي نيرومند بود و در خانداني خاني نشو و نما يافته بود، عملاً راهي ديگر رفت و در مقام عارفي فرهيخته، به دور از دغدغه هاي حكومت و خان سالاري، روزگار خود را به عبادت و مطالعه و پرداختن به شعر و ادب گذراند.
تا جايي كه مدارك به دست آمده ي موجود نشان مي دهد، او نخستين شاعر تالش است كه به زبان مادري خود اشعار فراواني سروده است. ديوان اشعار فارسي او به نام «برگ سبز» با مقدمه اي مفصل و به خط خود شاعر تا چند سال پيش بين عده اي دست به دست مي گشت، ولي متأسفانه اكنون ظاهراً گم شده است. گفته ها حكايت از آن دارد كه شخصي به نام «ج. ن»3 مدتي آن ديوان را پيش خود داشته و گويا هنوز مقدمه و بيست غزل رونويس شده اش را در اختيار دارد و از آن در پايان نامه ي ليسانس خود بهره برده است.
صدقي در ديوان خود اشاره نموده كه از مريدان سلسله ي نقشبندي و مشخصاً مريد شيخ سراج الدين نقشبندي است. از اين رو به حاج محمود كردستاني، يكي از خلفاي شيخ سراج الدين كه براي هدايت مسلمين منطقه به تالش آمده بود، دست ارادت داده است.
ظاهراً اين شاعر تالش زبان دوره ي قاجار در سال 1286 هـ. وفات يافته و در ييلاق رِنـَه (رينه) از توابع رضوان شهر به خاك سپرده شده است. تاريخ وفاتش را به شعر بالاي مقبره اش نگاشته اند.
و ... اينك چند نمونه از سروده هاي تالشي ايشان:
زنـخـــــدانـــر چــه زمــــزمي نشــانه4
بـــرَه لـِـــــر عــــــــرفـــاته بي بهـــانه
حــجـــــــرالاســـوده خالـــر ديمـي كا
صـفــا و مــــروه پيشــونـيــــر ميـــانه
كـِنـَه5 بيمــاره چشلون خسته ايم از
زنجـيـــرﬞ زلـفـــونـش پابســــته ايم از
به هيچــي نـَه مْ عــلاقه مـنـدَه نييه
تا كﬞ يار اشـتﬞ دوم دَگـْنـسته ايم از
بـَه دردونر آسيسته جاني كام خون
بـرﬞن بـويـن كـِنـَـه از اشـتﬞ قـــــربون
سيـــيا زلـفــــر چـه ظلماتي نشونه
شـكــــــريـنـه لـــوﬞر يار، آب حـَيْـــوون
اشـــتﬞ ميـجــه، بـــرَه، تيـر و كمونه
چـمــن دلـــر بـَـــردَه مسته چشونه
ديـمـــر كـعــبه زلفـر چه كعبه چادر
به ميـــنا گـــردنــــــر جانـم قـــربونه
هــدَه مْ واتــه كـلــه بـــرﬞن اَمـــونه
اشـتﬞ ويـنــده چمن دردي درمونه
آخــــره نفســيم، ناميــش عيادت
چـمــن ديـوونه رَس صاحيب زمونه
ترجمه ي فارسي:
زنخدانت نشانه ي [چشمه ي] زمزم است
[و] ابروهايت بي بهانه (يقيناً) همچون عرفات.
خال صورتت حجرالاسود است
[و] ميان پيشاني ات صفا و مروه.
من خسته ي چشمان بيمار دخترم [و]
پابسته ي زنجير زلفان او.
به هيچ چيزم دلبستگي نمانده است
از زماني كه يار! به دنبال تو افتاده ام.
به واسطه ي دردهاي تو خون در تنم خشكيده است
بيا ببين دختر، من به قربانت!
زلف سياهت نشانه ي ظلمت است [و]
لب شكرينت، آب حيوان، يار!
مژه و ابروي تو، تير و كمان است.
با چشمان مستت دلم را برده اي.
صورتت كعبه است و زلفت چادر (پرده ي) كعبه.
جانم فداي گردن بلورين توست.
آن قدر گفتم: دختر! بيا هنگام زينهار و امان است،
ديدن تو درمان درد من است و
دارم نفس هاي آخر را مي كشم، ولي به عيادتم نيامدي.
دادرس من صاحب زمان است (صاحب زمان حقم را از تو خواهد ستاند).
پي نوشت ها و منابع:
1- در تهيه ي اين زندگي نامه ي كوتاه، با اندكي دخل و تصرف از منابع زير استفاده شده است:
٭تالشي ها كيستند؟، علي عبدلي، ناشر: مؤلف با همكاري انتشارات ققنوس، چاپ دوم، 1369، صص۱۶۱ - 159
٭گنجينه ي تالش (شرح حال و گلچين اشعار شعراي تالش)، چنگيز شكوري، ناشر: مؤلف با همكاري نشر گيلكان، ۱۳۷۲، صص 14 - 12
٭مشاهير تالش، علي عبدلي، ناشر: مؤلف، چاپ اوّل، 1378، صص 97 - 93
2- د.عبدلي در صفحه ي 159 كتاب «تالشي ها كيستند؟» آورده: صدقي در نيمه ي اول سده ي سيزدهم شمسي زندگي مي كرد و در صفحه ي 93 كتاب «مشاهير تالش» سال وفاتش را 1286 دانسته؛ بي آن كه مشخص سازد اين سال، هجري شمسي است يا هجري قمري. شكوري نيز در صفحه ي 12 كتابش 1286 را سالي قلمداد كرده كه شاعر ديوانش را تكميل نموده است.
3- نام اين شخص به همين شكل در صفحه ي 94 كتاب «مشاهير تالش» د. عبدلي آمده است.
4- سه دو بيتي نخست را همراه با ترجمه ي فارسي آن ها از كتاب «مشاهير تالش» نقل كرده ايم و دو دوبيتي پاياني را بدون ترجمه از كتاب «گنجينه ي تالش». ناگفته نماند كه در ترجمه ي فارسي سه دوبيتي اوّل اندكي دست برده ايم.
5- از آن جايي كه اين سروده هاي صدقي به گويش تالشدولابي ست، وجود واژه ي «كـِنـَه» در دوبيتي هاي دوم و سوم مي تواند جاي بحث داشته باشد.
«شعر تالشی»، پایگاهی ست برای شناخت و شناساندن شعـــــر شاعران تالش زبان؛ شعــری که علیرغم توانایی ها و ویـــژگی های منحصر به فــرد خود، بنا به دلایل ریز و درشت بسیار، هنوز بخت و اقبال آن را نیافته است تا در جایگاه بایسته و شایسته اش بنشیند و به مطالعه گرفته شود.